به گزارش مشرق، در این ویژهنامه که مصاحبه مفصل از پورحیدری چاشنی آن بوده است، سرمربی سابق آبیها یادداشتی را با خط خوش قلمی کرده که در صفحات اولیه منتشر شده است. بد نیست این نوشته را مرور کنیم نوشتهای که بوی عشقی عمیق از آن آکنده است:
عشق را آدمهای عاشق میدانند.شوق را انسانهای مشتاق.باید با من باشی باید هم دوش من باشی تا این عشق را بشناسی.من و استقلال و زندگی، یکی هستیم. این خود عین عاشقی است.عاشقی من نوبت ندارد، ازلی و ابدی است.
کودکیام شبها همه شوق استقلال بود، روزها به دیدنش در میدانها بودم.گرچه ابتدای راهم دل به دارایی دادم خب جوانی است و شور جوانی، خطا نرفتم، استقلال که تاج بود من را نخواست!
قلهک بود و تجریش نزدیکیاش که زمینهای خاکیاش من را به خود گرفت چون هر نوجوان که خاکآلودههایی هستند برخاسته از خاک من هم یکی از آنها. به سالهایی نرسید که پیراهن آبی به تنم نشست، خواستند و من هم خواستارش بودم.
دیگر زندگی است و همسری فرهیخته و علی که یارم در روزگاری پیری است و عسل که شیرینی زندگیام است.جوان بودم که پیراهن استقلال برتنم نشست تا به امروز از مسیر مردمی و عشق به مردمی که دوستش دارند جدا نشدم.
من و قبل از من بزرگترهایی مثل داناییفردها، بیاتیها و کوزهکنانیها و عارفها سیر مردانگی را در بستر آبی پاک هموار کردند و من، کوچکی بودم که راه آن بزرگان را ادامه دادم.اینک من هستم و این استقلالی که بیش از همه ما بزرگ است. ما رفتنی هستیم چنانکه دیگران رفتند.
آینده متعلق به نوجوانانی است که به عشق استقلال به میدانهای میآید و آنانی که در میدانها خالی است. استقلال با شما استقلال است. آینده مال شما و استقلال است.سال جاری آخرین روزهای کهنهگی را دارد پشت سر میگذارد، باید افکاری نو داشت، استقلال با شما و جوانان و نوجوانان آیندهساز است که همچنان نو و پرطراوت میماند.
سال جدید شما نسل پربار استقلال خواهید بود و سال موفقیت استقلال عزیز به امید آنکه در سال نو هر روزتان با استقلال پیروز باد
برادر کوچک شما
منصور پورحیدری
عشق را آدمهای عاشق میدانند.شوق را انسانهای مشتاق.باید با من باشی باید هم دوش من باشی تا این عشق را بشناسی.من و استقلال و زندگی، یکی هستیم. این خود عین عاشقی است.عاشقی من نوبت ندارد، ازلی و ابدی است.
کودکیام شبها همه شوق استقلال بود، روزها به دیدنش در میدانها بودم.گرچه ابتدای راهم دل به دارایی دادم خب جوانی است و شور جوانی، خطا نرفتم، استقلال که تاج بود من را نخواست!
قلهک بود و تجریش نزدیکیاش که زمینهای خاکیاش من را به خود گرفت چون هر نوجوان که خاکآلودههایی هستند برخاسته از خاک من هم یکی از آنها. به سالهایی نرسید که پیراهن آبی به تنم نشست، خواستند و من هم خواستارش بودم.
دیگر زندگی است و همسری فرهیخته و علی که یارم در روزگاری پیری است و عسل که شیرینی زندگیام است.جوان بودم که پیراهن استقلال برتنم نشست تا به امروز از مسیر مردمی و عشق به مردمی که دوستش دارند جدا نشدم.
من و قبل از من بزرگترهایی مثل داناییفردها، بیاتیها و کوزهکنانیها و عارفها سیر مردانگی را در بستر آبی پاک هموار کردند و من، کوچکی بودم که راه آن بزرگان را ادامه دادم.اینک من هستم و این استقلالی که بیش از همه ما بزرگ است. ما رفتنی هستیم چنانکه دیگران رفتند.
آینده متعلق به نوجوانانی است که به عشق استقلال به میدانهای میآید و آنانی که در میدانها خالی است. استقلال با شما استقلال است. آینده مال شما و استقلال است.سال جاری آخرین روزهای کهنهگی را دارد پشت سر میگذارد، باید افکاری نو داشت، استقلال با شما و جوانان و نوجوانان آیندهساز است که همچنان نو و پرطراوت میماند.
سال جدید شما نسل پربار استقلال خواهید بود و سال موفقیت استقلال عزیز به امید آنکه در سال نو هر روزتان با استقلال پیروز باد
برادر کوچک شما
منصور پورحیدری